روند همیشگی تاریخ؛ تولد، رشد، پرورش، بلوغ، ازدواج و باز هم تولد است. اگرچه این زنجیره همیشگی بوده اما جزئیات و نگرشها و اتفاقات درون این چرخه به ویژه در مراحل رشد و پرورش دارای تغییرات چشمگیری بوده ولی با این وجه اشتراک که همواره رشد و پرورش مد نظر بوده که اگر نبود جامعه امروزی شکل نمیگرفت و بدویت تاریخ ادامهدار بود.
پس اگر صحبت از تغییرات چشمگیر میشود این تغییرات چه بروز و نمودی داشته است؟ پیشرفت جوامع در طول زمان مدیون رشد و پیشرفت علم بوده که علم را عالم رشد داده و عالم هم نیاز به عالمی دیگر بوده که توانسته از جهل به سمت علم حرکت کند به دیگر سخن هر عالمی توسط عالم یا عالمان قبل از خود آموزش دیده و تربیت شده است در هر دورهای افرادی بوده که با شناخت از جامعه و نیازهای جامعه نسل جدید را برای رفع این نیازها در گام اول و خلق جامعهای جدیدتر در گام بعدی تربیت کردهاند قسمت عمدهای از این وظیفه خطیر را همواره مربیان و معلمان عهدهدار بوده و حتی به مرور زمان و سازمانمحور شدن جوامع خانوادهها با خیالی امن و راحت به دنبال واگذاری این قسمت از مسئولیت خود به نظام آموزش و پرورش و مجریان و بازوان نظام آموزشی که همان معلمان هستند بودهاند بنابراین معلمان همواره نسبت به دانشآموز مسئولیتی بسیار سنگین و صد البته فاخر داشته که تاریخ موید آن است که در ادای این مسئولیت درصد موفقیت همواره بیشتر بوده است.
در فرمایشی از امیرالمومنین علیهالسلام آمده است که انت مسئول عن رعیته یعنی تو مسئول رعیت خود هستی ضمیر تو یعنی هر آن کس که مسئولیتی دارد اما رعیت به چه معناست رعیت نه به معنای مصطلح رایج آن در محاورات روزمره و در زبان پارسی بلکه رعیت در زبان عربی به معنای آن کسی است که نیازمند رشد و پرورش بوده و این مسئولیت رشد بر عهده فردی به نام راعی است و راعی همان مخاطب فرمایش امیرالمومین علیهالسلام بوده که بر مسئولیت او تاکید فرمودهاند ادای مسئولیت راعی نسبت به رعیت نیازمند دقت فداکاری توجه مستمر به مسیر و شناخت رعیت توسط راعی است
اگر مسئول بودن معلم نسبت به رشد دانشآموز به عنوان یک اصل پذیرفته شود؛ آنگاه دیگر رابطه محدود به دانشآموز-معلم نیست بلکه رابطه به امانت-امانتدار ارتقا مییابد؛ امانتی به نام دانشآموز و امانتداری به نام معلم.
بهترین توضیح در ارتقای رابطه دانشآموز-معلم به رابطه امانت-امانتدار توجه به معنای امانت است. امانت از ریشه امن به معنای مورد اطمینان بودن اتخاذ شده و اطلاق به هر آن چیزی دارد که آدمی نسبت به آن امین قرار داده شده است؛ چنانچه از امانتدار، حفظ حقوق امانت و ممانعت از تضییع یا تصرف در حقوق امانت انتظار میرود. با این تعریف آیا دانشآموز، دارای حقوقی هست؟! و چه کسی حافظ این حقوق به معنای ادای حق میباشد؟! پاسخ این سوالات واضح بوده و موید امانتدار بودن معلم نسبت به دانشآموزان خود است.
آیا قرار گرفتن معلم در جایگاه امانتدار دیدگاهی است که صرفاً از دین اسلام و فرهنگ امامیه نشات گرفته باشد؟ آیا امانتدار بودن معلم دیدگاهی منحصر به دین اسلام و نگاه وحیانی است؟ آیا اگر تقیدات مذهبی و دقتهای دین نباشد؛ معلم، صرفاً معلم است و هیچ امانتی در نزد او به ودیعه گذاشته نشده است؟! در پاسخ به سوالات مطرح شده و هزاران سوال دیگر مشابه در یک کلام گفت: نه!. بلکه انتظار از معلم به عنوان یک امانتدار دیدگاهی است که در قالب ایدئولوژیها و نگرشها و نظامهای فکری تسری یافته است. در هر جایی که دانشآموزی است که برای تعلیم و تعلم به مربی و معلمی سپرده میشود، معلم یک امانتدار است.
همانگونه که اشاره شد چرخه تولد-تولد روند همیشگی تاریخ بوده که اولین مسئولین نوزاد تازه متولد پدر و مادر بوده که مسئولیت رشد و پرورش این نوزاد در از ابتداییترین لحظات حیاتش عهدهدارند تا زمانی که به بلوغ رسیده و خود مسئولیت زندگی خویش را داشته باشد. باز همانگونه که مطرح شد با تغییر جوامع و رسیدن فرزندان به سن شروع آموزش؛ والدین، فرزندان خود را به نظام آموزشی میسپارند و بازوهای اجرایی این نظام، معلمان هستند پس گویی والدین فرزندان خود را اگرچه در ظاهر برای ساعاتی در روز اما در اصل قسمت عمدهای از تربیت آنان را به امانت به دست معلمان میسپارند و این اولین و بارزترین وجه امانتداری از وجوه معلمی است.
از دیدگاه فلسفه غرب به ویژه فیلسوفان اخلاقی، باید مسئولیتپذیر و اخلاقمدار باشد و معلمان به عنوان افرادی که از سنین پایه تا انتهای دوران نوجوانی همپای دانشآموزان هستند در این مهم مسئولیت غیرقابل انکاری دارند؛ بهگونهای که جان لاک در آثار خود تاکید فراوان دارد که انسان با طبیعتی خالی از هر گونه پیشداوری متولد شده و مربیان باید آنها را بهگونهای تربیت کنند که در آینده قادر به زندگی اخلاقانه و مسئولانه باشند. همچنین ایمانوئل کانت در فلسفه اخلاقی خود که مفهومی به نام دینامیک وظیفه را مطرح کرده و در ذیل آن، اینگونه بیان میدارد که مربیان باید بهگونهای رفتار نمایند تا مرباها قادر به تصمیمگیری اخلاقی مستقل بوده تا در آینده به عنوان فردی مسئول و خودمختار قادر به زندگی باشد که این وظیفه را در قبال امانت در دست مربی وظیفهای غیرقابل اغماض میداند.
در روانشناسان انسانگرا نیز بزرگانی نیز مانند آبراهام مازلو و کارل راجرز، انسانها را دارای پتانسیلهای رشد و شکوفایی دانسته که به مراقبت و حمایت نیاز دارند و برای توانمندسازی این پتانسیلها باید در محیطی امن قرار گرفته تا به رشد و شکوفایی برسند. رشد و شکوفایی که بنابر نظر مازلو حرکت به سمت بالا در هرم سلسله مراتب نیازها بوده و به نظر راجرز تنها محیطی سرشار از احترام، پذیرش و محبت است که میتواند منجر به شکوفایی نسل جدید گردد و باز هم معلمان به عنوان نقشآفرینان اصلی در به ثمر رسیدن نسلها مسئولیت چنین حمایتی را برای امانتهای در دست خود دارند.
توجه ویژه به نسل دانشآموزان در فرهنگهای شرقی از جمله ژاپن نیز کاملاً مشهود بوده چرا که تربیت درست این نسل جامعه آینده را شکل میدهد.
حتی در فرهنگهای آفریقایی و بومیان آمریکا تربیت نسل دانشآموزان را مسئولیت جامعه دانسته که معلم علاوه بر نقش معلمی خود مسئولیت اجتماعی نیز در این فرایند دارد، مسئولیت اجتماعی داشتن یعنی باید به جامعه و اجتماع خود در خصوص کیفیت تربیت دانشآموزان پاسخگو باشد.
امانت بودن افراد تا قبل از سن بلوغ و رشد کامل حتی از دیدگاه حقوقی و مدنی نیز قابل ردگیری بوده بهطوریکه در اعلامیه حقوق بشر این نسل را یک امانت الهی و اجتماعی میداند.
حال در اغلب مکتبهای بشری و زمینی، چنین نگرش والایی به رابطه بین معلم و دانشآموزان وجود داشته و معلم را امانتدار میداند؛ در مکتب وحی نیز این موضوع به وضوح و در حد اعلی مطرح شده است. در مکتب امامیه فراوان در فراوان تاکید بر اهمیت تربیت و رشد نسلها بوده بهگونهای که متولیان امر تربیت، امانتدارانی هستند که در صورت تربیت درست در ادای این امانت موفق بودهاند؛ بهگونهای که امام صادق علیهالسلام حُسن ادای امانت را در حُسن تدبیر در تربیت داشتهاند «احسن ما یودی الی الناس عفه الناس وصفاء الروح و حسن التدبیر فی تربیت الابنا». اهمیت امانت بودن دانشآموزان در اسلام این جهت است که در این جهانبینی، فرزندان نه امانت والدین که به معلمان سپرده شده و نه حتی پاسخگویی معلم به اجتماع مطرح است بلکه امانتی الهی هستند که معلم باید در برابر خداوند امانتداری کرده و پاسخگو باشد.
همانگونه که بیان شد دانشآموزان در هر مکتب و نگرشی به عنوان امانتی در نظام آموزشی هستند پس معلم نیز در هر منظری، یک امانتدار است؛ بنابراین میتوان ابعاد امانتداری معلم را از منظرهای مختلف برشمرد.
معلم نسبت به خانوادهها امانتدار است. بدین معنی که معلم موظف به حفظ سلامت جسم و روان فرزندانی که از دست والدین تحویل گرفته بوده علاوه بر آن چون والدین انتظار رشد دانش و سواد فرزندان خود را به عنوان پایهایترین انتظار دارند، با آموزش و تعلیم آنها نقش امانتداری خود را ایفا کرده است؛ البته هرچه اهداف آموزشی و تربیتی مدرسه و نظام آموزشی که معلم بدان وابسته است این حداقل امانتداری رشد مییابد.
معلم نسبت به آینده امانتدار است. بدین معنی که باید رشد و پرورش و هدایت استعدادهای دانشآموزان را به بهترین نحو محقق سازد. البته که قبل از رشد و پرورش استعدادها باید، استعدادها و توانمندیهای دانشآموزان شناخته شود و با شناخت از جامعه و آینده جامعه این استعدادها در مسیر شکوفایی قرار گیرند. همچنین دانشآموزان باید بهگونهای تربیت و پرورش یابند که توان زندگی در آینده را داشته باشند. پس یک معلم به عنوان هدایتگر مسئولیت شناخت و پرورش استعدادهای دانشآموزان خود را داشته که بتوانند با تکیه بر این استعدادها نه تنها توان زندگی مستقل داشته بلکه توان نقشآفرینی در اجتماع و آیندهسازی نیز داشته باشند.
البته امانتداری معلم نسبت به آینده فقط در رشد و پرورش استعداد محدود نمیشود بلکه مهمتر از آن رشد ارزشهای اخلاقی و اجتماعی و نهادینه کردن آن در وجود دانشآموزان است چراکه جامعه فاقد اخلاق اما مستعد بسان تیغ جراحی در دست دیوانهای است که نتیجه جز آسیب ندارد. بنابراین نه تنها همپا و موازی که حتی بیش و پیش از تمرکز بر رشد و پرورش استعدادها یا آموزش، یک معلم در قبال پرورش دانشآموزان خود مسئول است. آنچه جامعه و آیندگان انتظار دارند ایجاد نسلی مسئولیتپذیر دارای توانایی همدلی و قابلیت احترام گذاشتن است که اگر مثلث مسئولیتپذیری- احترام- همدلی در نسلی شکل نگیرد آن جامعه محکوم به سقوط است. البته لازمه تحقق چنین فضایی، اطمینان از سلامت جسم و روان دانشآموزان است که معلمان در این مورد نیز مسئولیتهای ویژهای دارند؛ چراکه زمینی که شورهزار است نمیتواند ثمرهای داشته باشد. بهطور کلی در پاسخگویی معلم نسبت به آینده میتوان گفت: دانشآموز، امانتی است در دست معلمان که با تعلیم و تربیت صحیح فردایی روشن برای جامعه رقم میزنند.
همچنین دانشآموزان امانتی از سوی جامعه در نظام آموزشی هستند. جامعهای که انتظار دارد افرادی با ویژگیهای حل مساله، تفکر نقاد، توان کار تیمی و ارتباطات موثر داشته باشد تا بتواند مسیر رشد و پیشرفت خود را ادامه دهد باید بداند که این ویژگیها در نظام آموزشی باید پِیریزی و نهادینه شود. پس هر دانشآموز امانتی از سوی جامعه به نظام آموزشی برای پرورش نسلی آگاه و مسئولیتپذیر است که نظام آموزشی از طریق معلمان میتواند پاسخگوی این مهم باشد. معلمان باید بر دانش و تواناییهای دانشآموزان سرمایهگزاری کرده تا جامعهای روبهرشد محقق شود.
در نگاهی وسیعتر معلم امانتدار ملی است. ملیت هر کشوری در تمدن و فرهنگ آن کشور تعریف شده و این نسلها هستند که وظیفه انتقال فرهنگ و تمدن ملی خود را باید عهدهدار باشند پس یک معلم علاوه بر آموختن فرهنگ و تمدن کشور خود به دانشآموزان باید عِرق ملی را وجود آنان پرورش دهد تا هویت ملی آنان شکل گرفته و کشور و ملیت برای آنان مفهوم باارزشی باشد. اگر فرهنگ ملی در دانشآموزان کشوری رشد و شکوفا نشود در آینده نام و اثری از آن ملیت باقی نخواهد ماند و تنها برگی از تاریخ را به خود اختصاص خواهد داد.
مطالب مرتبط: