از شیوههایی که اهمیت و جایگاه موضوعی را تبیین میکند بهره بردن از نمادها و استعارهها است که بتوان در قالب یک کلمه یا عبارت تصویری ایجاد کرد که بیانگر عظمت و شأن موضوع مورد نظر باشد. در خصوص اهمیت و جایگاه و شأن و مقام معلم در جوامع مختلف از این شیوه استفاده میشود. در این گفتار که متمرکز بر جایگاه معلمان در آمریکا است کشوری که در چندین دهه اخیر دارای قدرت سیاسی، علمی، تکنولوژیکی و . . . بوده و به همین سبب مطالعه موردی مناسبی برای بررسی جایگاه و نقش معلمان در ایجاد چنین شرایطی است. از عناصر بیانگر نقش معلمها در امریکا، استعارهها و نمادهای اختصاص داده شده به معلمان در این کشور است. از رایجترین این نمادها و استعارهها میتوان به چراغ هدایت، معمار آینده، باغبان ذهنها، قهرمان گمنام یا پلی به سوی آینده است که در ادامه به توضیح مختصری درباره هر کدام پرداخته میشود.
استعاره «چراغ هدایت» در آمریکا برگرفته از میراث تاریخی این کشور بوده که همزمان با شکلگیری آمریکا، همواره به آموزش به عنوان ابزار دموکراسی تاکید شده بهطوریکه هوراس مان پدر آموزش عمومی آمریکا بر این باور بود که مدارس دولتی وسیلهای برای عدالت اجتماعی است. این استعاره نه تنها در جنبه آموزشی که ریشه در روشنگری و آزاداندیشی دارد و برای عقلانیت و آزادی فکری ارزش قائل است. حتی در فیلمهایی مانند انجمن شاعران مرده معلم نقش الهامبخشی دارد.
در استعارهای دیگر معمار «معمار آینده» است؛ جامعهای که اساس تغییر و پیشرفت را در آموزش دانسته و معلمان هستند که مُحَقِق آن هستند. بدین سبب که برای پیشرفت، هر نسل باید برای آینده تربیت شود پس این معلمان هستند که بسان معماری، آینده را پیریزی میکنند. نقش معلمها را میتوان در جنبشهای مختلفی در آمریکا مثل عصر پیشرفت، دوران پس از جنگ جهانی دوم، عصر فضا و . . . مشاهده کرد. این استعاره از معلم به حدی در ایالات متحده قوی است که باراک اوباما در زمان ریاست جمهوری خود از معلمان به عنوان «سازندگان رویای آمریکایی» یاد میکند.
آنجا که معلم «باغبان ذهن» است یعنی قبل از اینکه نقش معمار آینده را ایفا کند باید ذهن دانشآموزان را پرورش دهد تا رشد فکری و اخلاقی یابند و چون نتیجه این پرورش و رشد فکری، رسیدن دانشآموزان از کودکی به نوجوانی و بلوغ و بزرگسالی است پس «پلی به سوی آینده» روشن هستند. اما وجه مشترک این استعارهها آن است که معلمها هیچگاه به شناختهشدگی اثرات خود نبوده پس اگرچه چراغی هدایتگر هستند و معماری سازنده اما همواره گمنام هستند؛ «قهرمانان گمنام و بیادعا».
اگرچه نمادها و استعارهها بیانگر اثرگزاری و شأنیت و جایگاه معلمها هستند اما آیا در عالم واقعیت در جامعه آمریکا نیز متناسب با این میزان اثرگزاری شأنیت و جایگاه دارند؟!
آنچه از واقعیت جامعه آمریکا برمیآید آن است که جایگاه و مقبولیت اجتماعی معلمها که با پنج دسته شاخص جایگاه اجتماعی و احترام عمومی، مقبولیت و محبوبیت، وضعیت شغلی و تاثیرات فرهنگی و رسانهای سنجیده میشود با توجه به منطقه، سطح آموزشی و جامعه محلی متغیر است.
اگرچه جایگاه معلمها در مناطق شمالی آمریکا مانند ماساچوست و مینهسوتا به دلیل قویتر بودن سیستم آموزشی، حقوق دریافتی معلمها نیز بیشتر بوده و با حمایت بهتر دولت و اجتماع، جایگاه بالاتری داشته اما در مناطق جنوبی آمریکا به دلیل شرایط اقتصادی پایینتر و محدودیتهای بودجه و منابع، جایگاه اجتماعی پایینتری نسبت به مناطق شمالی و ساحلی دارند. همچنین اگر جامعه محل فعالیت معلمها مناطق ثروتمند مانند حومهنشینیهای کالیفرنیا باشد به دلیل داشتن بودجه بیشتر، امکان تشکیل کلاسهای کوچکتر بوده و با افزایش امکان مشارکت دانشآموزان، اثربخشی معلمها تسهیل میشود. در مناطق فقیرنشین شهری مثل دیترویت یا برانکس در نیویورک معلمها با مشکلات فراوانی روبهرو بوده که از حمایتهای کافی نیز برخوردار نیستند که خود بیانگر جایگاه و اثربخشی پایینتر معلمها است. صرفنظر از محل و منطقه فعالیت معلمها با افزایش سابقه کار، میزان جایگاه و احترام اجتماعی آنها افزایش مییابد.
از طرف دیگر جایگاه معلمها بر اساس سطح آموزشی نیز تغییراتی را اِعمال میکند. در محیطهای دانشگاهی، اعضای هیات علمی از جایگاه اجتماعی بالاتری برخوردار بوده و هرچه دانشگاه معتبرتر این جایگاه رفعت مییابد بهحدیکه این قشر از معلمها دارای وصف اجتماعی نخبگان فکری هستند. در آموزش قبل از دانشگاه در پایه ابتدایی یا Elementary School محبوبیت معلمها بسیار بالا بوده و رابطه نزدیک و تنگاتنگی با والدین دارند؛ بهطوریکه در جوامع محلیتر این گروه معلمها دارای شخصیتهای دلسوز و حتی به عنوان پایهگذاران آموزش شناخته میشوند. معلمان مقطع دبیرستان یا High School به دلیل چالشهای فراوانی که با آن روبهرو هستند؛ چالشهای برآمده از سن بلوغ دانشآموزان، کمتر مورد توجه و قدردانی قرار میگیرند چراکه در برخی از موارد این چالشها به ترک تحصیل منجر شده که بر اثرگزاری و جایگاه معلم اثر معکوس جدی دارد. در این مقطع آنچه بر جایگاه معلمها اثر مثبت داشته معلمِ دروس تخصصی بودن است.
در نهایت آنچه از واقعیت جامعه آمریکا برمیآید آن است که معلمها دارای احترام اجتماعی هستند که در جوامع محلی سطح احترام بالاتری به آنها اختصاص داده شده؛ والدین، معلمها را افرادی متعهد و مسئولیتپذیر دانسته هرچند که در مقایسه با مشاغلی مانند مهندسی و پزشکی پرستیژ اجتماعی پایینتری داشته باشند.
در بُعد محبوبیت و مقبولیت، دیدگاه قالب جامعه به معلمان، دیدگاه مثبتی است بهویژه در سطوح پایینتر تحصیلی که رابطه عاطفی معلم- دانشآموز بیشتر است. حتی در شرایطی که معلمها از حمایتها و منابع کافی برخوردار نبوده اما در جامعه محبوبیت و مقبولیت دارند.
یکسان نبودن جایگاه معلمها در بُعد رسانه نیز وجود دارد. گاه از معلم در محتواهای رسانهای اعم از فیلم و سریال تا شبکههای اجتماعی تصویری از یک قهرمان بیادعا و خستگیناپذیر پمپاژ شده و گاه در نقطه مقابل معلمینی خسته و فرسوده به نمایش گذاشته میشود. البته آنجا که معلم با خستگی و فرسودگی به تصویر کشیده شده است عواملی مانند ضعف نظام آموزشی و کمبود حمایتها و منابع نیز به هویدایی نقشآفرینی دارند؛ بدین معنی که با عدمتمهید امکانات و حمایتها لازم، تمام بار آموزشی و سیستم آموزشی به معلم منتقل شده است و در ازای آن حتی، حداقلهای زندگی معلم تامین نمیشود که اگر تصویر به صورت کامل مشاهده شود باز هم آن معلم فرسوده و خسته، قهرمانی بیادعا و گمنام است که در بین همه مسئولیتگریزیها به مسئولیت خود میپردازد.
از منظری دیگر میتوان جایگاه معلمها را در گذر زمان در جامعه آمریکا رصد کرد که گذر زمان است که ارزش و جایگاه واقعی و ثابت معلمان را نشان داده و اثراتِ تغییراتِ کوتاهمدتِ متاثر از شرایط را حذف میکند.
معلمی از پیش از قرن بیستم در جامعه آمریکا مطرح بوده اما به دلیل عدموجود نگاه سیستماتیک به معلمها، اکثراً یک حرفه موقت و ثانویه محسوب شده و بانوان جوان و مجرد به این حرفه مشغول بودند؛ اما بعد از جنبش اصلاح آموزشی که افرادی مثل جان دیویی آن را مدیریت کردند. حرفهایسازی تدریس با تنظیم استانداردهای آموزشی و مدارس عالی تربیت معلمان، شکل گرفت. اگرچه همچنان مزایا و حقوق معلمان پایین بود اما توجه و اهمیت دادن به آموزش و به تبع به معلمان سبب ارتقای جایگاه و اهمیت معلمان در جامعه گردید.
دوران و عصر طلایی معلمان در آمریکا پس از جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست. در این زمان رشد اقتصادی امکان سرمایهگزاری در آموزش را فراهم کرد. از شرایط اقتصادی و بودجهای، مهمتر تصویب قانون دفاع ملی آموزش بود که آمریکا بتواند در تکنولوژی با شوروی رقابت کند و نکته مهم آنکه برای رسیدن به این هدف، نقطه اصلی که معلمان و آموزش بود را یافته و تقویت کردند. همزمان با این تغییرات به مرور اهمیت و نقشآفرینی معلمان در جامعه دیده شد و آنان را به عنوان قهرمانان جنگ سرد شناختند؛ چراکه معلمها بودند که نسلها را تربیت کرده و رشد و پیشرفت را به ایدئولوژی تبدیل و در جامعه ترویج دادند. البته برای ماندگاری این تغییرات، قوانین حمایتی، افزایش حمایتهای مالی و افزایش قدرت اتحادیههای معلمی نیز به وقوع پیوست.
در دوره ریگان با انتشار گزارش «ملتی در خطر»، عملکرد معلمها زیر سوال رفت و آنان مجبور به پاسخگویی اجتماعی شدند و در پِی آن با تصویب قانون «هیچ کودکی عقب نمیماند»[1] و برنامههای تلویزیونی، پاسخگویی معلمان افزایش یافت و مسئولیت آنها نسبت به عملکردشان به رسمیت شناخته شد.
حاصل بررسی جایگاه معلمان در گذر زمان در آمریکا، تاییدی بر رشد جایگاه و اهمیت معلمان بوده و پس از آن توازن اهمیت-پاسخگویی شکل گرفته که سبب ثبات نسبی در جایگاه معلمان شد. ثبات بدان معنا که اگرچه ممکن است در برههای از زمان به صورت مقطعی شرایطی ایجاد شود که جایگاه معلمان را کاهش دهد اما بهطورکلی آنچه ثابت است جایگاه و اهمیت معلمی و معلمان در جامعه آمریکا میباشد.
این تثبیت جایگاه معلمها را میتوان در قدردانیها، جوایز و رویدادهای مختص به معلمها مشاهده کرد. اهمیت اینگونه بزرگداشتها فقط محدود به انتخاب معلمهای برگزیده نبوده بلکه مسیر و جهت حرکت را به جامعه معلمان نشان میدهد. از این دو مهمتر آن است که رویدادهایی از این دست بدین معنی بوده که معلمان در جامعه مهم هستند و آنها و تلاش آنها و تاثیرگزاری آنها دیده میشود. از جمله این رویدادها میتوان به مواردی که در ادامه میآید اشاره داشت.
- معلم ملی سال[2]: این جایزه توسط شورای روسای آموزش ایالتی برگزار شده و با شاخصهای توانایی الهامبخشی معلم، میزان احترام معلم در جامعه همکاران و دانشآموزان و والدین، فعالیتهای موثر در جامعه و توانایی انجام مسئولیتهای معلمی به صورت بهینه در دورههای سالانه سنجیده میشود. از بین چهار برگزیده مقدماتی یک نفر برنده نهایی جایزه مذکور است.
- جایزه معلم تاریخ سال[3]: این رویداد توسط موسسه گیلدر لیرمن با معیارهای تدریس نوآورانه تاریخ آمریکا، استفاده از منابع اولیه تاریخی و روش تعاملی، تاکید بر تنوع و تحول در آموزش تاریخ به صورت تخصصی به صورت سالانه در نیویورک برگزار میشود. تمرکز این جایزه بر اهمیت مبحث تاریخ برای ایجاد هویت در نسلها تدوین شده است. در این جایزه علاوه بر تبیین اهمیت جایگاه معلم، بر اهمیت مقام معلم تاریخ تاکید ویژهتری داشته و آنها را تشویق و تقویت مینماید؛ چراکه با توانمندی معلمهای تاریخ، انتقال و تسری تاریخ در نسلهای جدید منجر به شکلگیری هویت ملی در آنها شده و این هویت ملی است که منجر به قویشدن ملتها میشود.
- جایزه ریاست جمهوری[4]: این جایزه بسان جایزه معلم تاریخ، یک جایزه تخصصی بوده که به صورت خاص بر معلمان ریاضیات و علوم متمرکز است. جایزه ریاست جمهوری با شاخصهای تدریس ریاضیات و علوم، داشتن پنج سال سابقه، مشارکت فعال در توسعه حرفهای و رهبری آموزشی به صورت سالانه معلمان را سنجیده و 108 نفر از آنان را برگزیده و تقدیر میکند.
- جایزه معلمان کودکان استثنایی[5]: این جایزه نیز بر قشر خاصی از معلمان متمرکز است، معلمان کودکان استثنایی. این رویداد توسط شورای کودکان استثنایی با معیارهای تدریس موثر به دانشآموزان با نیازهای ویژه، توسعه نوآوری در آموزش و مشارکت در جامعه و هویت آموزشی به صورت سالانه معلمان جامعه هدف را مورد ارزیابی قرار داده و هدایایی مثل 2000 دلار به معلم برگزیده اهدا میکند. تفاوت دیگر این جایزه با دیگر جوایز مرتبط با معلمان، کمک به کلاس درس نیز هست. این قسمت از جایزه بیانگر تعهد معلم به دانشآموزان و فضای درسی آنان است که برای تقدیر از معلم، شرایط را برای دانشآموزان تسهیل میکند که خود نشاندهنده روح بزرگ یک معلم است.
- جایزه میلن[6]: این جایزه توسط بنیاد خانواده میلن با معیارهای استعداد آموزشی متمایز، دستاوردهای آموزشی فراتر از کلاس و پتانسیل رهبری در آینده برگزار میشود. تفاوت این رویداد با دیگر رویدادها در نحوه برگزاری آن است که با اعلام عمومی و ازپیشتعیینشده نبوده بلکه کمیتههایی به صورت نامحسوس در مدارس، عملکرد معلمها را بررسی کرده و افراد قابل را معرفی میکند. اینگونه ارزیابی و برگزاری رویداد سبب ایجاد انگیزهای مداوم و مستمر در افزایش کیفیت کار معلمان شده چراکه همواره خود را در زیر ذرهبین ارزیابی رویداد میلن مشاهده میکنند.
اگرچه این رویدادها و دیگر موارد مشابه، نمادین بوده و توان قدردانی و تبیین جایگاه معلم را نداشته اما وقتی مراسم معلم سال آمریکا در سال 2024 در کاخ سفید برگزار شده و اهدای جایزه توسط همسر رئیسجمهور یعنی اولین بانوی کشور انجام میشود؛ نتیجهای جز افزایش احترام اجتماعی معلمان را ندارد.
با نگاهی به برگزیدگان این جوایز میتوان بیشتر با میزان اثرگزاری و نقش یک معلم در جامعهای مثل آمریکا آشنا شد. جایزه ملی معلم در سال 2024 به میسی تسترمن اهدا شد. معلمی که 30 سال به تدریس زبان انگلیسی در مقاطع ابتدایی و به دانشآموزان مهاجر اشتغال داشت. تسترمن با افزایش جمعیت مهاجر، به منظور تطبیق مهاجران با شرایط جامعه به صورت داوطلبانه به تدریس زبان انگلیسی به دانشآموزان مهاجر روی آورد. تسترمن فقط به ارتقای سطح زبانی آنها اکتفا نکرد بلکه طرح درسهایی را طراحی کرد که بر تنوع فرهنگی متمرکز بود تا میزان پذیرش بین دانشآموزان افزایش یافته و با کاهش تنشهای فرهنگی آسیبهای مهاجرت کمتر شود و سلامت روان مهاجران افزایش یابد؛ و آیا چنین نگرشی غیر از نماد و استعاره چراغ هدایت بوده و آن کس که باغبان ذهنها است نباید الگوی معلمهای کشور آمریکا قرار گیرد؟!
در نمونهای دیگر لمب-کاسون معلم تاریخی که در سال 2024 معلم برگزیده جایزه معلم تاریخ سال شد. لمب-کاسون با تمرکز بر تاریخ بومیان آمریکا توانست عدالت اجتماعی را در بین دانشآموزان ترویج دهد. از این زوایه لمب-کارسون نه یک معلم تاریخ که الهامبخش بسیاری از معلمان و دانشآموزان شد چراکه او استعاره پلی به سوی آینده را تحقق بخشید.
زمانی که استفانی بوشیرز خود را محدود به آموزش محتواهای درسی نکرد و به توانمندسازی و مهارتآموزی دانشآموزان مقطع دبستان متمرکز شد تا از این طریق اعتمادبهنفس آنان را افزایش دهد و همچنین یاریگر همکاران خود در افزایش کیفیت تدریس شد؛ سبب گردید که به عنوان اولین معلم از منطقه خود جایزه میلن را کسب کند و به دیگر معلمان در هرجا این پیام را مخابره نماید که اگر معلم علاوه بر آموزش به پرورش هم بپردازد البته نه تنها پرورش دانشآموزان که پرورش همکاران و سیستم آموزشی، به عنوان معمار آینده چنان اثرگزاری او مشهود است که در کمیتههای ارزیابی مورد توجه قرار میگیرد حتی اگر در منطقه او هیچگاه هیچ معلمی مورد توجه نبوده باشد.
و چه بسیار معلمهای تاثیرگزار دیگری با نوآوری در آموزش و با تمرکز بر رفع آسیبهای اجتماعی منجر به اثرگزاریهای عمیق بر جامعه و تربیت دانشمندان و بزرگانی در طول تاریخ شدهاند. به عنوان مثال اگرچه نام جان الیوت در تاریخچه جوایز و رویدادهای اختصاص داده شده به معلمان در آمریکا دیده نمیشود اما با یک نوآوری در تدریس توانست آسیبها و پیامدهای تبعیض نژادی را به سادهترین اما ملموسترین و ماندگارترین شیوه برای دانشآموزان خود تبیین نماید بهطوریکه شیوه او مورد استفاده دیگران قرار گرفت و خود جان الیوت در رویداهای حقوقی، مدنی و اجتماعی مورد تقدیر قرار گرفت.
در نمونهای دیگر آن ماری سالیوان با ابداع آموزش از طریق لمس و تلفیق طبیعت با آموزش و پشتکار و پایبندی به انضباط و ساختار، توانست از هلن کلر نابینا و ناشنوا و پرخاشگر، هلن کلر دانشمند و اثرگزار را به جامعه جهانی تقدیم کند؛ بهگونهای که تنها نام معجزهگر میتوانست زیبنده باشد برای فیلم زندگی او. این موارد است که معلمان را به قهرمانان گمنام و بیادعا در آمریکا تبدیل کرده است.
الهامبخش بودن معلمها و تاثیرات عمیق آنها بر جامعه آمریکا به حدی زیاد است که بیان آن از حوصله این مقال خارج است اما با نگاه به گوشه گوشه تاریخ آمریکا و تغییرات و پیشرفتهای چشمگیر آن در طول تاریخ، در هر نقطه عطفی رد پا و اثری از یک معلم خبره، کارآزموده، متعهد و مسئولیتپذیر دیده میشود.
[1] . No Child Left Behind (NCLB)
[2] . National Teacher of the Year
[3] . National History Teacher of the Year
[4] . Presidential Award for Excellence in Mathematics and Science Teaching (PAEMST)
[5] . Council for Exeptional Children (CEC)
[6] . Milken Educator Award